به گزارش روابط عمومی خبرگزاری ماه نیوز استان سمنان؛ به مناسبت هفته سلامت گفتگویی با دکتر ژامک اقوامی، سرپرست مدیریت سلامت جمعیت، خانواده و مدارس معاونت بهداشتی انجام شده است، که خاطرات شیرین و توصیه های ارزشمند این پزشک متعهد در زمینه سرطان و شیردهی، بسیار خواندنی است.
لطفا بیشتر خودتان را معرفی بفرمایید و از ورود خودتان به خانواده دانشگاه علوم پزشکی استان سمنان بگویید؟
بنام خدا با عرض سلام خدمت همه عزیزان، من دکتر ژامک اقوامی متولد سال 1351 در سمنان هستم. دوران مدرسه را در سمنان گذراندم. در سال 1370 در رشته پزشکیدانشگاه علوم پزشکی استان سمنان قبول شدم و تحصیلاتم را ادامه دادم. طرحم را هم در سمنان بودم و در همان دوران طرحم امتحان استخدامی برگزار شد و من شرکت کردم و قبول شدم و از سال 1378 در این دانشگاه مشغول به خدمت هستم. در ابتدا حدود 18 سال در مراکز بهداشتی و بعد به مدت 4 سال است که در معاونت بهداشتی فعالیت می کنم.
اگر خاطراتی از شروع کار در این دانشگاه دارید را بفرمایید.
دوران کار سراسر خاطره است، یادم می آید در ابتدای شروع طرحم جای خالی در سیستم نبود و من در واحد بهداشت مدارس مرکز بهداشت شهرستان بودم و بعد از دو ماه معاینات دانش آموزان شروع شد و من رفتم برای معاینات دانش آموزان کلاس اول. خب اولین تجربه من بود و اضطراب داشتم ولی سر و کله زدن با بچه ها خیلی خیلی لذت بخش بود و من هم خوشحال بودم که در شروع کارم جایی آمده ام که اکثر بچه ها سالم هستند. اما همان زمان بود که در حین معاینه یکی از کودکان متوجه شدم که قلب بچه مشکل دارد. پدر و مادر این کودک را در جریان گذاشتم و در ابتدا واکنش نشان دادند و مشکل فرزندشان را نمی پذیرفتند و من سعی کردم به آنها آرامش بدهم و تشویقشان کنم که مساله را پیگیری کنند و کودک را به یک متخصص اطفال معرفی کردم. مدتی بعد همین پدر و مادر مراجعه کردند و برای تشکر یک دسته گل برایم آوردند و تشکر کردند. چون با پیگیری متوجه شدند که کودکشان مشکل داشته و مشغول درمان او شده بودند. حس خیلی خوبی در آن لحظات داشتم چون باعث ایجاد احساس رضایت شده بود.
بعد وارد مرکز مطلبی شدم و بعد در تمام مراکز شهرستان سمنان کار کردم مثل گلستان، فامیلی، محقق، مهمانشهر مهاجرین افغانستانی و …
اگر از این دوران خاطره ای دارید بفرمایید.
رابطه ای که با بیمارانم داشتم برایم بسیار بارز است، حتی الان که مدتی از آن دوران گذشته است، وقتی من را در خیابان می بینند، می ایستند و ابراز محبت می کنند که برایم خیلی با ارزش است. چند وقت پیش برای نظارت از مرکز فامیلی، مراجعه کرده بودم یکی از بیماران که داشت با ماشین از جلو در می رفت، ایستاد و از ماشین پیاده شد و به سمتم آمد و گفت زمانی که اینجا بودید قند و فشارم کنترل بود و من دوست دارم با شما صحبت کنم. وقتی کسی در یک مرکز بهداشتی درمانی کار می کند، از نظر مادی هیچ سودی ندارد ولی وقتی بیماران هنگام خروج می گویند: «الهی هرچه می خواهی خدا بهت بده!» به نظر من ارزش آن از تمام دنیا بیشتر است. دلم به دعای مردم گرم است و من اثر این دعاها را در زندگیم دیده ام. وقتی با یک دوره سخت بیماری دست و پنجه نرم می کردم مردمی که به من روحیه می دادند و برایم دعا می کردند و از من حمایت می کردند و تمام اینها در بهبود من نقش بسیار مهمی داشت و من شاکر خداوند هستم که این فرصت را به من داد که با این اتفاق بیشتر از قبل متوجه شوم که کمک و یاری رساندن به مردم چقدر می تواند در زندگی آدم موثر باشد.
این همه علاقه ای که نسبت به شغلتان دارید از کجا آغاز می شود؟
من مادر بزرگی داشتم که در منزل ما زندگی می کردند و من علاقه بسیار زیادی به ایشان داشتم. وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم متاسفانه ایشان را به علت بیماری سرطان از دست دادیم. از آن زمان هرکسی از من سوال می کرد: «می خواهی چه کاره شوی؟» می گفتم من باید پزشک بشوم و کاری کنم که کمکی برای بیماران سرطانی باشم. مساله دیگر هم آرزوی پدر و مادرم بود. پدر مرحومم و مادر عزیزم که در قید حیات هستند و همیشه دعا می کنم که سایه ایشان سالهای سال بر سر من باشد، می گفتند: «ما هیچ آرزویی نداریم جز اینکه بیاییم و تابلو مطب تو را ببینیم که به عنوان یک پزشک در شهر کار می کنی.» همین باعث شد که من با تمام وجود درس بخوانم، سال اول کنکور قبول نشدم در حالی که با رتبه پزشکی سمنان 12 نفر فاصله داشتم ولی ادامه دادم و سخت مطالعه کردم و در سال بعد رتبه 243 را کسب کردم و برای اینکه دور از خانواده نباشم و از لحظه لحظه بودن در کنار عزیزانم لذت ببرم دانشگاه علوم پزشکی استان سمنان را انتخاب کردم و خدا را شکر در مسیر کاریم هم شرایطی بوجود آمد که بتوانم به بیماران سرطانی کمک کنم و آرزوی دوران کودکیم جامه عمل پوشید.
لطفا برای ما بگویید چطور توانستید بیماران درگیر با سرطان را یاری کنید؟
من سال 1389به بیماری سرطان مبتلا شدم. بیماری سرطانی بیماری است که بیشتر از اینکه خود سرطان آزار دهنده باشد، سنگینی و فشار روحی و وحشتی که همه از این بیماری دارند، آزار دهنده است. من هم مثل همه در ابتدا این بیماری را قبول نمی کردم و ناراحت بودم. شکایت می کردم به خدا که خدایا، چرا من؟! چرا من با داشتن دوتا بچه باید درگیر این بیماری بشوم. اگر اتفاقی برای من بیفتد فرزندانم چه خواهند کرد. تا اینکه چهار ماه از بیماری من گذشت و بررسی های لازم انجام شد ولی پاسخ به درمان نداشتم و آنجا شد که فهمیدم ممکن است اتفاقات خیلی بدتری هم در زندگی برایم رخ بدهد و بعد از خود بیماری، جواب ندادن به درمان است.
از آنجا بود که تصمیم گرفتم محکم بایستم و از خدا خواستم که در راه مبارزه با این بیماری محکم بایستم و بعد از بهبودی هرکاری که بتوانم برای کمک به بیماران سرطانی انجام بدهم. خدا را شکر وقتی برای بار دوم از من نمونه برداری کردند، با معجزه لطف خدا، پاسخ به درمان خوبی نشان دادم و الحمدلله نیاز به درمانهای بیشتر نبود و دوره سخت بیماری پایان گرفت.
این بیماری چه تاثیری بر زندگی شما داشت؟
این بیماری تجربه بسیار ارزشمندی در زندگی من بود. خوبی ما انسانها این است که تلخ ترین تجربیات را هم می توانیم بعد از گذشت چند سال به شیرینی تعریف کنیم. روزهای سختی را گذراندم، شبهای سختی که درمان می گرفتم، بی تابی فرزندانم و… تمام اینها در کنار یکدیگر، روزگار بسیار سختی بود و الآن که فکر می کنم، می بینم به لطف خداوند متعال و دعای مردم آن دوره را پشت سر گذاشتم و تمام شد!
از این بابت می گویم دعای مردم که من خیلی ها را نمی شناختم، یکبار یک خانمی آمد که بیمار همسرم بود و برایم یک سکه 25 تومانی آورد و گفت: «این سکه را به نیت خودت در حرم امام حسین (ع) طواف داده ام.» یا یک خانم دیگری یک پارچه سبز رنگ برایم آورد و گفت: «این را موقع نماز خواندن به کمرت ببند، تبرک حرم حضرت ابوالفضل (ع) است.» وقتی می دیدم مردم اینقدر به من محبت دارند و ابراز نگرانی می کنند، می گفتم که من باید خوب بشوم!
از ابتدای شروع به کار بنیاد راه آسمان که با هدف کمک به بیماران سرطانی شروع به فعالیت کرد، من حضور داشتم که کم کم گسترش پیدا کرد و بسیاری از پزشکان شهر و مردم همکاری با آن را شروع کردند و مرکز جامعی برای مبارزه با سرطان تاسیس شد. قدم اول آن پزشکی هسته ای بود که ایجاد شد و قدم بعدی مرکز جامع سلامت است که بیشتر کارهای مربوط به آن انجام شده است و همینطور در حال رشد و پیشرفت است تا به امید خدا هم استانیهای عزیزمان برای درمان بیماری نیاز به مراجعه به خارج از استان نداشته باشند. بیماری که درحال درمان است، عوارض بیماری، مشکلاتی که در حین درمان اتفاق می افتد، حال تهوع و بی حالی که بعد از شیمی درمانی به بیماران دست می دهد، یا برای پرتو درمانی برای 40 یا 50 روز به شهر دوری برود و با این شرایط اگر بیمار بخواهد دور از خانواده باشد و از حمایت خانواده و اطرافیان برخوردار نباشد، فشار زیادی را تحمل خواهد کرد. یکی از مهم ترین مسائل در این بیماری برخورداری از حمایت و محبت خانواده است و به همین خاطر بنیاد هدفش را برای تاسیس یک مرکز جامع سرطان در همین استان گذاشت تا ان شاءالله هم استانیهای ما مشکلات کمتری داشته باشند.
چرا نقش همراه و حمایت کننده در بیماری سرطان اینقدر اهمیت دارد؟
حضور همراه و حمایت کننده برای فردی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند بسیار موثر و با اهمیت است. در مورد خود من هم همراهی همسرم، مادرم و سایر اعضای خانواده ام، حال بد مرا در طول مدت درمانم تحمل می کردند و از من مراقبت می کردند و مادرم که مانند پروانه در اطراف من بود و همسرم با تمام خستگیهایی که از بر اثر فشار کاری داشت، تلاش می کرد که طوری برخورد نکند که نگرانی من بیشتر شود و هر بار که با او صحبت می کردم، می گفت: «خوب میشه! تموم میشه، خیالت جمع باشه!»، بنابراین کاملا حس می کنم که حضور یک همراه و تنها نبودن بیمار چقدر اهمیت دارد. این بیماری ترس زیادی دارد اما وقتی که فرد مبتلا می بیند که خانواده اش در کنارش هستند و دستش را در دستان حمایتگر خود می فشارند و پا به پای او با بیماری می جنگند، احساس بهتری خواهند داشت تا زمانی که حس کنند باید به تنهایی این بار را بدوش بکشند.
بیماران زیادی که می خواهند درمان را شروع کنند به من مراجعه می کنند و از عوارض و مشکلاتی که در طی درمان بوجود می آید می پرسند، من سعی می کنم روی این نکته تاکید کنم که: «فکر نکنید تنها هستید! همه در کنار شما هستند و کمک می کنند تا شما بهبود پیدا کنید.» این نگاه امیدوارانه و روشنی که فرد بیمار به آینده پیدا می کند در درمانش بسیار موثر است.
به عنوان فردی که این تجربه سخت را پشت سر گذاشته اید، چه توصیه ای برای مبتلایان به این بیماری دارید تا بتوانند بیماری خود را بهتر مدیریت کنند؟
نمی خواهم بگویم که طی دوره این بیماری راحت است. دوره، دوره سختی است و قدم اول قبول کردن این مساله است. این که قبول کنیم این اتفاق بد در زندگی ما رخ داده است. من همیشه از این مثال استفاده می کنم، فکر کنید مشغول زندگی هستید و ناگهان زلزله می شود و خانه ای که در آن هستید ویران می شود و زیر آوار می مانید و نمی دانید که زنده از زیر آن بیرون می آیید یا نه؟ ولی تمام تلاشتان را می کنید و خودتان را امیدوار نگه می دارید تا آن نیروی کمکی برسد و دست شما را بگیرد و از زیر آوار بیرون بیاورد. ابتلا به سرطان هم همین طور است، فرد مشغول به زندگی است و یک دفعه به او خبر می دهند که مبتلا شده است و حالا باید تحمل کنی. الهی که همه پدر و مادرها سالم و سلامت باشند و عاقبت بخیری فرزندانشان را ببیند ولی مادر در خانواده مانند ستونی است که چادر خانواده به آن تکیه کرده است و وقتی این ستون می افتد، چادر هم می خوابد، بنابراین تمام افراد مبتلا و علی الخصوص مادران، برای اینکه فرزندانشان صدمه کمتری ببینند، در برابر این بیماری مقاوم بایستند و این مسیر سخت را با کمال قدرت و مهم تر از آن توکل بر خدا طی کنند و مطمئن باشند که اگر خداوند امتحانی می کند حتما راه حل آن را نیز کنار آن قرار می دهد.
و نکته پایانی در مورد سرطان…
تغذیه در بیماری سرطان نقش بسیار مهمی دارد، سعی کنیم غذاهای سالم مصرف کنیم، فعالیت بدنی داشته باشیم، تا حد ممکن استرس و نگرانی هایمان را مدیریت کنیم و کارهایی که از دستمان بر می آید را برای خودمان انجام بدهیم. غذاهای آماده و فست فودها، در دسته غذاهای سالم قرار نمی گیرند و وقتی می توانیم از آنها استفاده نکنیم، باید از خوردن آن دوری کنیم. بعضی عوامل در ایجاد سرطان نقش دارند و نمی توان آنها متوقف کرد مثلا بالا رفتن سن، یا سرطان هایی که در خانمها یا آقایان با توجه به جنسیت، بیشتر است اما غذا و فعالیت بدنی را می توانیم کنترل کنیم! می توانیم از کرم ضد آفتاب استفاده کنیم و پوستمان را در معرض تابش مستقیم نور آفتاب قرار ندهیم. مثلا رانندگان عزیزی که در طول روز در معرض تابش نور خورشید هستند نیاز دارند که آموزش ببینند تا چطور از پوست خودشان در برابر تابش اشعه آفتاب محافظت کنند. وقتی هم که این اتفاق افتاد و فردی دچار سرطان شد، در کنارش باقی بمانیم.
شما مدرس ارشد کشوری شیر مادر هستید، چطور به این موضوع علاقمند شدید؟
شما هر دختر بچه ای را که می بینید با عروسکش بازی می کند و آن را در آغوش می گیرد و در حالتی قرار می دهد که انگار به عروسک شیر می دهد و ناز و نوازشش می کند و این لطف و عنایت الهی است که در ذات دخترها قرار می گیرد. بر خلاف آنچه که فکر می کنیم که نوزادان متوجه ابراز عاطفه نمی شوند، رابطه عمیق مادر و فرزندی در وجود بچه شکل می گیرد. قبلا نظر بر این بود که کودک تا دو سال از شیر مادر استفاده کند اما در حال حاضر تا هر زمان که مادر و کودک رضایت داشته باشند، شیر دهی می تواند ادامه پیدا کند. من با این فکر که بچه خوشبختی بودم که شیر مادرم را خورده ام و بعد هم در دوره تحصیل در رشته پزشکی، دروس مربوط به اطفال را با تمام سختی هایش دوست داشتم و همین طور دوست داشتم در کنار بچه ها باشم. من بخاطر اینکه به فرزندانم استرس وارد نشود، دوره تخصص را ادامه ندادم و از دانشگاه تهران انصراف دادم. وارد سیستم بهداشت هم که شدم، بخشی وجود داشت برای مشاوره مادران برای شیردهی و با میل علاقه در این بخش فعالیت می کردم. یکبار از معاونت بهداشتی با من تماس گرفتند که قرار است یک دوره مشاوره شیر دهی برگزار شود و برای حضور در این دوره باید در یک امتحان شرکت کنم و من قبول کردم. دو نفر بودیم که از سمنان به وزارت بهداشت رفتیم و ابتدا در یک برنامه آموزشی شرکت کردیم و بعد یک امتحان ایستگاهی بود که در هر بخش آن یک نفر سوالاتی می پرسید. در ایستگاه آخر از من پرسیدند که: «چرا آمده ای؟» من جواب دادم که به مبحث شیر مادر علاقمند هستم و می خواهم هرکاری از دستم بر می آید برای مادران و کودکانشان انجام بدهم. همین علاقه من باعث شده بود که به فرزند اولم تا دو سال و فرزند دومم تا سه سال و نیم شیر بدهم و می خواهم بقیه مادرها هم آن را تجربه کنند. زمانی که مادر فرزندش را در آغوش می گیرد و کودک با عشق تمام به چشمان مادر نگاه می کند و از مادرش تشکر می کند که از شیره جانش به او می دهد، زیباترین لحظات زندگی یک مادر است. همانجا به من گفتند که به عنوان مربی قبول شدم! بعد یک دوره ده روزه را در تهران گذراندم که خانم دکتری از نروژ آمده بودند و با همکاری یونیسف و WHO این دوره برگزار شد. الحمدلله در کنار فعالیتهای دیگرم به مشاوره شیردهی هم مشغول هستم. زمانی که مادر نگرانی می آید و با کمک مادر و پدر بچه و آموزشهایی که می گیرند، بچه شروع به تغذیه با شیر مادر می کند، بهترین جایزه برای من است که خدایا شکرت که یک بچه دیگر هم این توانایی را پیدا کرد که از شیر مادرش تغذیه کند.
چه توصیه ای برای مادران دارید که از شیر خودشان برای تغذیه فرزندشان استفاده کنند؟
یکی از مزایای شیر مادر دردسترس بودن آن است. نه نیاز به درست کردن دارد، نه احتیاج به گرم کردن دارد، نه نیاز به جوشاندن دارد و هر لحظه که بچه تمایل داشته باشد، می تواند از شیر مادرش استفاده کند و ساعت برای شیر دادن مشخص نمی کنیم و هر زمانی که بچه نیاز داشته باشد باید بتواند از شیر مادرش استفاده کند. یکی دیگر از مسائل مهم رایگان بودن شیر مادر است و بدون پرداخت بها می توان بهترین و با کیفیت ترین غذا را با آنلاین و عاطفه به بچه داد و من حال مادرانی را که می توانند شیر بدهند ولی آن را انجام نمی دهند را نمی فهمم. گاهی مادران به علت مشکلات و مسائلی که در طی دوران شیردهی برایشان بوجود آمده است، نتوانسته اند بطور کامل به فرزند خود شیر بدهند، من برای این مادران احترام زیادی قائلم چون تمام تلاششان را کرده اند ولی مادری که هم شیر دارد و هم توانایی شیردهی دارد اما به دلایل غیرمنطقی از این کار صرفنظر می کند، مرا ناراحت می کند. گاهی بعضی از خانمها نگران بهم خوردن فرم اندامشان هستند اما باید بدانند که شیردهی کمک می کند که مادران خیلی سریعتر به فرم قبلی بدن خودشان بازگردند و چربی هایی که در طول مدت بارداری به بدن آنها اضافه شده است با شیردهی از بین می رود. در ثانی وقتی خانمی مادر می شود باید خیلی کارها را برای فرزندش که به این دنیا دعوت کرده انجام بدهد، بخصوص که بچه با نهایت ذوق و شوق شیر می خورد.
توصیه شما به خانمهای شاغل در مورد شیردهی چیست؟
بسیاری از خانمها شاغل هستند اما این مانع شیردهی این عزیزان نیست. زمانی که فرزند اولم به دنیا آمد، من دانشجو بودم و دوره اینترنی شروع شده بود و شرایطم طوری بود که مثلا امروز صبح به بیمارستان می رفتم و روز بعد حدود ساعت دو به خانه باز می گشتم و فرزندم شش ماهه بود، اولا شیر برایش می دوشیدم و شرایط نگهداری آن را رعایت می کردم و زمانی که نبودم از آن شیر به فرزندم می دادند. دو نوبت هم خانواده ام فرزندم را به بیمارستان می آوردند و من به او شیر می دادم. غذای کمکی هم شروع شده بود و بچه از غذای کمکی هم استفاده می کرد و به این ترتیب فرزندم تا دو سال از شیر من استفاده کرد. آن زمان چون می گفتند در دو سالگی باید شیر مادر قطع شود، خب من هم بعد از دو سال ادامه ندادم. زمانی که از بیمارستان به خانه می رسیدم دخترم را در آغوش می گرفتم و او شیر می خورد و بازی می کرد و فرزندم آرامش داشت. ارتباط عاطفی مادر و کودک با شیردهی و در آغوش گرفتن نوزاد آغاز می شود و ادامه این ارتباط عاطفی شیردهی را تداوم می بخشد. در اوج خستگی وقتی به دخترم نگاه می کردم و می دیدم که شیر می خورد و به من می خندد تمام خستگی من از بین می رفت و خدا را شکر می کردم که این فرصت را به من عطا کرد که در کنار درس خواندن بتوانم به فرزندم شیر بدهم. الان هم شرایط همین طور است، مادرانی که شاغل هستند تا نه ماهگی از مرخصی زایمان برخوردارند و بعد از نه ماه هم بچه شروع به غذا خوردن کرده است و اگر این مادران دو وعده شیر را بدوشند و در شرایط نگهداری مناسب قرار بدهند، به همراه غذای کمکی، برای بچه کافی خواهد بود تا دوباره مادر به منزل برسد. این روند با تمام سختی هایش قابل اجراست و نتیجه لذت بخشی دارد. کودکانی که شیر مادر می خورند کمتر به عفونتهای تنفسی و مشکلات گوارشی مثل اسهال های عفونی می شوند. این کودکان چاق نیستند و سالم هستند. شیر خشک یک چاقی کاذب در بچه ها ایجاد می کند و خیلی از خانواده ها فکر می کنند پس شیر خشک بهتر است. اما این چاقی در آینده برای بچه ها مشکل ایجاد می کند و ممکن است نیاز به رژیم های خاصی پیدا کند. بچه های شیر مادر استفاده می کنند رشد جسمی مناسبی دارند و در کنار آن ارتباط عاطفی و رشد معنوی بهتری دارند. در کنار این مزایای استفاده از شیر مادر، هزینه برای شیرخشک هم پرداخت نمی شود.
با توجه به بحران جمعیت، اگر واقعا هدفمان افزایش جمعیت است باید تلاش کنیم مشکلات موجود بر سر راه آن را از بین ببریم. یکی از این موارد مشکلات اقتصادی است و در این عرصه اگر مادر با حمایت پدر و سایر اعضای خانواده تلاش کنند که نوزاد از شیر مادر تغذیه کند، به هزینه زیاد شیر خشک هم نیازی نخواهد بود و بخش بزرگی از هزینه سالهای اول زندگی کودک کاهش می یابد. البته باید توجه داشته باشیم که به صرف داشتن مشکلات نباید فرزند آوری را به تاخیر بیاندازیم چون ممکن است زمانی که این مشکلات برطرف می شوند دیگر توانایی داشتن فرزند را نداشته باشیم و داشتن خواهر و برادر بعد از سالهایی که پدران و مادران عزیز از دست می روند، پناه عاطفی و حمایت بزرگی است.
خانم دکتر لطفا بفرمایید که شیردهی چه تاثیری بر سلامت مادر دارد؟
مهمترین مساله بازگشت بدن مادر به دوران پیش از بارداری است. مادر در طی دوران بارداری به علت نیازهایی که بدن مادر و جنین دارد غذایی بیشتری مصرف می کند و افزایش وزن پیدا می کند و شیردهی باعث می شود این چربی ها زودتر بازگردد. مساله دیگر جلوگیری از بروز سرطان پستان است. سرطان پستان در خانمهایی که باردار نشده اند یا سن اولین بارداری آنها بالای 35 سال است یا اصلا شیردهی نداشته اند بیشتر دیده می شود.
هورمونها در بدن مادر باردار تغییر می کند و با زایمان سطح برخی از هورمونها افت می کند و دچار افسردگی می شوند و گاهی احساس می کنند همسرشان به آنها توجه ندارد. شیردهی باعث می شود احساس افسردگی و نگرانی در مادر زودتر از بین برود و مادر سریعتر به حالت روحی قبل از بارداری باز می گردد. کمک اقتصادی که شیردهی به خانواده می کند و شرایط خوب مادر سبب آرامش پدر نیز خواهد شد.
برخلاف این تصور که شیردهی باعث پوکی استخوان می شود، باید گفت که اتفاقا شیردهی از پوکی استخوان جلوگیری می کند. درست است که برداشت کلسیم از استخوانها بیشتر می شود ولی جذب کلسیم از روده ها هم افزایش پیدا می کند و این گردش کلسیم در استخوان بالا می رود و پوکی استخوان کمتر می شود.
مادرانی که تمایل به شیردهی دارند ولی به عللی موفق نمی شوند باید چه حمایت ها و آموزش هایی دریافت کنند؟
در سمنان بعد از اینکه من دوره مربی شیرمادر را گذراندم، شروع کردیم به آموزش مشاوران در این زمینه در سطح استان، در حال حاضر در تمام شهرستاهای تحت پوشش افراد آموزش دیده ای هستند که در زمینه شیر دهی آموزش می دهند و در مراکز بهداشتی درمانی هم کلاس های آموزشی برگزار می شوند. مرحله اول برای این مادران، مراجعه به مراکز خدمات جامع سلامت است و مشکل خود را با مراقب سلامت مطرح می کنند. مراقب سلامت مشاوره و راهنمایی به مادر می دهد. اگر مشکل مادر حل نشد، مادر به مشاور شیردهی در شهرستان معرفی می شود تا مجددا آموزشهای مورد نیاز را بگیرد. اگر باز هم مشکلی بود، همکاران با من تماس می گیرند و مشکل را مطرح می کنند و یک قرار مشاوره برای این مادر می گذاریم و به مشکلش رسیدگی می شود. در مورد مراجعه به مطبها هم سعی کردیم اطلاع رسانی به گونه ای باشد که با مراکز مشاوره شیردهی آشنا باشند.
هر گریه بچه دلیل بر گرسنگی او نیست. اینکه بچه تا گریه می کند به او شیر بدهیم و بگوییم خب مادر شیر ندارد پس شیرخشک بدهیم. اینجا حمایت اطرافیان مطرح می شود. مثلا مادر بزرگ دستی از محبت بر سر مادر بکشد و بگوید زایمان اول هست و طول می کشد تا شیر جریان پیدا کند و تو می توانی به بچه ات شیر بدهی و باید این کار را انجام بدهی! این مساله اش خیلی فرق می کند با مادر بزرگی که می گوید: «تو شیر نداری اگر شیر داشتی مثل فلانی شیر فواره می کرد!!»
یا پدری که هنگام گریه بچه می گوید: «خانم می دانم که سخت است من کمکت می کنم. بگذار کمی من بچه را بغل کنم تا آرام شود بعد دوباره شیر بده.» فرق دارد با پدری که می گوید: «این بچه چقدر گریه می کند، شیر خشک و آب قند بده تا ساکت شود.»
حمایت از مادر شیرده بسیار مهم است!!
و در آخر…
در پایان برای همه آرزوی سلامتی دارم و آرزو می کنم تمام پدر و مادرها عاقبت بخیری فرزندان خود را ببینند و خانواده ها شاد باشند. در تمام زندگی ها مشکلات هست ولی سلامتی بالاترین گوهری است که در دست انسان است و باید مراقب آن باشند. و در پایان از شما و مدیریت روابط عمومی دانشگاه سپاسگزارم.
مصاحبه کننده : مارال صمصامی
46